ذوالهرم

لغت نامه دهخدا

ذوالهرم. [ ذُل ْ هََ] ( اِخ ) آبی است بنوعبد المطلب بن هشم را به طائف.

جمله سازی با ذوالهرم

یعقوبی می‌گوید: «عبدالمطّلب» در آن روز سرور قریش بود و رقیبی نداشت، چه خدا بزرگواری او را به احدی نداده، و از چاه زمزم (در مکّه) و ذوالهرم (در طائف) سیرابش کرده بود، قریش او را در مال‌های خود داوری دادند، و در قحطی و گرسنگی به مردم خوراک داد تا آنجا که پرندگان و ددان کوهستان را نیز خورانید. ابو طالب در این باره گفته است:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال راز فال راز فال کارت فال کارت فال پی ام سی فال پی ام سی