خاثر

لغت نامه دهخدا

خاثر. [ ث ِ] ( ع ص ) ستبر ( شیر ). ( مهذب الاسماء ). ثخن و اشتد فهوخاثر. ( اقرب الموارد ). خفته، کلچیده، بسته ( شیر ).

فرهنگ معین

(ثِ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - بسته، دلمه شده. ۲ - شوریده دل. ۳ - تباه عقل گشته.

فرهنگ فارسی

شیر ستبر. ثخن و اشتد فهو خاثر

ویکی واژه

بسته، دلمه شده.
شوریده دل.
تباه عقل گشته.

جمله سازی با خاثر

کانون موسیقی مدینه یکی از کانون‌های‌ معتبر موسیقی حجاز پس از کانون موسیقی مکه به شمار می‌آید. هنرمندان معروفی از قبیل سائب خاثر، طویس، معبد (موسیقی‌دان)، جمیله و یونس دبیر و غیره در این کانون فعالیت داشته‌اند. خوانندگان و نوازندگان مدینه که برخی از ایشان در آغاز دوران عباسی به عراق آمده‌اند و آهنگسازی برای ترانه‌های عربی بر پایه آوازهای ایرانی کرده‌اند، بسیارند.
سائب خاثر شاگردان بسیاری تربیت کرد و تربیت شدگان و و دیگر استادان موسیقی ایرانی در کشورهای عربی آواز را بدون انحراف از اصول ایرانی آن در میان عرب رواج دادند و برخی از خوانندگان نامی عرب نیز شاگرد او بوده‌اند، مانند: عزة المیلاء.
سائب خاثر (درگذشته ۶۸۳) موسیقی‌دان ایرانی تأثیرگذاری در اوایل خلافت اموی (۶۶۱–۷۵۰) بود. سائب فردی آزاد (مولیٰ) بود، و در معرفی موسیقی به شهر مدینه نقشی اساسی داشت. او در نبرد حره کشته شد.