جعرور

لغت نامه دهخدا

جعرور. [ ج ُ ] ( ع اِ ) خرمای خشک ریزه. || جانوری است کوچک. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

جمله سازی با جعرور

پيامبر هرگاه امر به تزكيه و پرداخت زكات خرما مى فرمود، گروهى از اقوام مى آمدند كه خرماهاى رنگارنگ داشتند و پست ترين خرما را بعنوان زكات آورده بودند وخرمايى كه بعنوان زكات مى دادند بنام جعرور و معافارة بود كه كم گوشت و داراى هسته بزرگ بود و بعضى از مسلمانان هم خرماى خوب را براى زكات می آوردند

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند فال چوب فال چوب