جروه

لغت نامه دهخدا

( جروة ) جروة. [ ج ِرْ وَ ] ( ع ص، اِ ) ناقه کوتاه. ( منتهی الارب ). تأنیث جِرو به معنی ناقه کوتاه. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || نفس. ( از متن اللغة ) ( از منتهی الارب ). یقال: ضرب علی کذا جروته؛ ای وطن نفسه و صبر علیه. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ). و یقال: ضوب عنه جروته؛ ای طاب عنه نفساً. ( از متن اللغة ) ( منتهی الارب ). و القی جروته علی الامر؛ وقتی گویند که بر کاری صبر نماید یا بر آن مستولی گردد. ( منتهی الارب ). || تأنیث جَرو، جُرو، جِرو؛ ریزه ای از هر چیز. ( از متن اللغة ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به جرو شود. || یکی از جَرو، جُرو، جِرو؛ ریزه از هر چیز. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به جرو شود.
جروة. [ ج ِرْ وَ ] ( اِخ ) تلفظترکی ژروه. رجوع به ژوره و قاموس الاعلام ترکی شود.
جروة. [ ج ِرْ وَ ] ( اِخ ) نام دو اسب است. ( منتهی الارب ). نام اسب شدادبن معاویه عیسی معروف بفارس جروة است و در حق جروة ( اسب خود ) ابیات زیر را سروده است:
و من یک سائلا عنی فانی
و جروة کالشحا تحت الورید
اقوتها بقوتی ان شترنا
والحفها ردائی فی الجلید.( از عقدالفرید ج 6 ص 22 ).

جمله سازی با جروه

در خلال قرن هجدهم پیروان آئین سریانی کاتولیک از فشارهای شدیدی که عثمانی‌ها برآنها وارد می‌آوردند در رنج و عذاب بودند، عثمانی‌ها تنها کلیسای سریان ارتدوکس را مسیحی‌های واقعی می‌دانستند، این فشارها و آزارها باعث گردید که منصب پطریرک بعد از اینکه عثمانی‌ها پطریرک ماراغناطیوس میخائیل جروه را مجبور به فرار و پناهنده شدن به لبنان نمودند خالی بماند، تا اینکه در سال ۱۸۲۹ حاکمان عثمانی قبول کردند که کلیسای سریانی کاتولیک یک کلیسای مسیحی مانند دیگر کلیساها می‌باشد. بعد از سه سال از این اعتراف در سال ۱۸۳۱ کرسی پطریرکی این کلیسا در شهر حلب در سوریه متمرکز شد، ولی پطریرک این کلیسا در حلب با تعرض و مخالفت ساکنین مسیحی این منطقه مواجه شد و مجبور گردید در سال ۱۸۵۰ مقر پطریرکی این کلیسا را به شهر ماردین در ترکیه امروزی منتقل نماید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
الکن یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
هنگام یعنی چه؟
هنگام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز