تبطش

لغت نامه دهخدا

تبطش. [ ت َ ب َطْ طُ ] ( ع مص ) تبطشت الرکاب باحمالها؛ مانده گردیدند تا اینکه جنبیدن نتوانند. ( منتهی الارب ). مانده گردیدند شترسواران تا اینکه جنبیدن نتوانستند. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با تبطش

اللهم صل على محمد و ال محمد و آله و اخرجهم مع النصاب فى سرمد العذاب، و اعم عنالرشد و ابصارهم و سكعهم فى غمرات لذاتهم، حتى تاءخدهم بغتة و هم غافلون و سحرةو هم نائمون بالحق الذى تظهره، و اليد التى تبطش بها، و العلم الذى تبديه، انككريم عليم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لوتی
لوتی
ضیق وقت
ضیق وقت
شکوه
شکوه
فال امروز
فال امروز