بنطاسیا

لغت نامه دهخدا

بنطاسیا. [ ب ِ ] ( معرب، اِ ) بنطاسیه. معرب یونانی فنطاسیا. حس مشترک. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از ذخیره خوارزمشاهی ). بنطاسیه. مأخوذ از یونانی، حواس باطنی و یا همه حواس. ( ناظم الاطباء ). قوه متصرفه. ( سیر حکمت در اروپا ص 267 ). بنطاسیا، یونانی فنطاسیا است و در ترجمه رساله حی بن یقظان ( نسخه کتابخانه ملک ) آمده: قوتی دیگر است که اندر اول خانه پیشین مغزنهاده است که او را «حس مشترک » گویند و بزبان یونانیان بنطاسیا گویند و اندریابنده محسوسها وی است. رجوع به ماده بعد شود. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).

جمله سازی با بنطاسیا

💡 در فرهنگ دهخدا اینگونه معرفی شده‌است: نزد حکما نیروئی است که در آن صور جزئیات محسوسه به وسیلهٔ ٔ حواس پنجگانه ٔ ظاهری منقش می گردد، و به زبان یونانی آن را بنطاسیا نامند، یعنی صفحه ٔ نفس. پس حواس مانند جاسوسانی باشند مرنفس را. و از این جهت است که آن را حس مشترک نامیده‌اند. پس نزد حکما نفس بررسی کند این صور را بواسطه ٔنقش بستن در آن یا ادراک می‌کند این نیرو صورتها را و محل این نیرو تجویف اول از سه تجویف است که در دماغ می‌باشند. و برای اثبات این امر وجوهی ذکر کرده اند:یکی آنکه ما قطره ای را که فرود می آید خط مستقیم می‌بینیم و شعله ای را که به سرعت دور میزند، ما آن را به شکل دائره می‌بینیم. در صورتی که در خارج نه خطی است و نه دائره ای. و خط و دائره را حس در نظر ما مجسم می سازد. وگرنه نیروی باصره را در هیچیک دخالتی نیست.