افنیه

لغت نامه دهخدا

( افنیة ) افنیة. [ اَ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ فِناء، بمعنی گرداگرد و پیشگاه فراخ سرای. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جمع فنائ به معنی جلوخان، پیشگاه خانه، آستانه
جمع فنائ گردا گرد و پیشگاه فراخ سرای

جمله سازی با افنیه

جادوگر مادر و رئیس جادوگرهای وندورنی. قول داده بود جادوگرها هیچ‌وقت به مردم قلعه حمله نکنند چون سیلاس زمانی زندگی‌اش را نجات داده بود. اما وقتی در معامله‌ای با افنیه گرب، جینا را به دست نمی‌آورد قولش را می‌شکند. او سه بار سعی می‌کند تا جینا را بدزدد اما ناکام می‌ماند.