استقسام

لغت نامه دهخدا

استقسام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) سوگند خوردن خواستن. ( منتهی الارب ). سوگند خواستن. ( زوزنی ). یقال: استقسمه و به. ( منتهی الارب ). || بخش کردن خواستن. ( زوزنی ). بخش کردن خواستن از تیرهای قمار. ( منتهی الارب ). قسمت کردن خواستن از تیرها. ( تاج المصادر بیهقی ). || بهره و نصیب خود خواستن. ( منتهی الارب ). || تفأل و تطیر به تیرهای بی پر در جاهلیت.

جمله سازی با استقسام

رواياتى در ذيل آيه مربوط به گوشت هاى حرام و استقسام به ازلام
جواب اين گفتار يكى همان است كه گفتيم (ازلام ) دراول سوره ظهور در استقسام به (اقداح ) دارد كه خود نوعى قمار بوده، در اين جا همبه همان معنا است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال اوراکل فال اوراکل فال ورق فال ورق فال تماس فال تماس