اثمان

لغت نامه دهخدا

اثمان. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ثُمن و ثَمَن و ثمین. ( منتهی الارب ).
اثمان. [ اِ ] ( ع مص ) هشت شدن. ( تاج المصادر ). هشت عدد گردیدن: اثمن القوم. ( منتهی الارب ). || خداوند شتران ثَمِن شدن، یعنی آنکه در هشت روز یک نوبت آب یابند: اثمن الرجل. ( منتهی الارب ). || هشتم به آب آمدن اشتر. ( تاج المصادر ). || بهاکردن متاع: اثمنه سِلْعته؛ بها کرد متاع او را و داد او را بهای آن و کذلک: اثمن له سِلْعَتَه.

فرهنگ عمید

= ثمن

فرهنگ فارسی

جمع ثمن و جمع ثمن
( اسم صفت ) جمع: ثمن و ثمین.

جمله سازی با اثمان

(( الراضى بفعل قوم كالداخل فيه معهم و علىكل داخل فى باطل اثمان اثم العمل به واثم الرضى به (حكمت 146).))