مجازف

لغت نامه دهخدا

مجازف. [ م ُ زِ ] ( ع ص ) گزافه گو. گزافه کار. گزافکار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مجازفة شود.

جمله سازی با مجازف

جمعى از اهل سنّت برآنند كه اسم پدر آن جناب، اسم پدررسول خدا صلى الله عليه و آله است، يعنى عبداللّه. و ابن حجر در (صواعق ) بعد ازكلام سابق كه حجّتى نيست در آن، براى رافضه گمان كردند، الخ. گفته: زيرا كهچيزهايى كه رد مى كند ايشان را خبرى است كه به صحت پيوسته كه اسم پدر مهدىموافق است با اسم والد محمّد الحجّة، موافق نيست با اسم والد پيغمبر صلى الله عليه وآله و نيز از جهالت و مجازفات رافضه شمرده كه ايشان گمان مى كنند كه روايت بودناسم پدر او، اسم پدر پيغمبر صلى الله عليه و آله وهم است.
تا اينكه مى گويد: (از مجازفات و جهالات اينكه بعضى از رافضه گمان كرده كهروايت بودن مهدى از فرزندان حسن عليه السلام وهم است و نيز گمان كرده كه امّت،اجماع كردند بر اينكه او از فرزندان حسين عليه السلام است و چگونه توانند نسبت دهندروات را به وهم به تشهى و نقل اجماع كنند به تخمين و حدس.)