قلعه رفتن

لغت نامه دهخدا

قلعه رفتن.[ ق َ ع َ / ع ِ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) اصطلاحی است در شطرنج. و آن عبارت است از حرکت توأم شاه و رخ و این دو عمل یک حرکت محسوب میشوند. عمل قلعه رفتن درست مثل این است که رخ به خانه مجاور شاه مربوطه رفته و شایداز روی آن پریده باشد. برای قلعه رفتن نخست باید شاه و سپس رخ را بازی نمود. در صورتی که اول رخ بازی شود تنها حرکت رخ محسوب خواهد شد و عمل قلعه رفتن قدغن میگردد. قلعه رفتن از طرف رخی که حرکت کرده است قدغن میباشد و در صورتی که شاه حرکت کرده باشد از هر دو طرف ممنوع خواهد بود و نیز اگر مهره شاه یا رخ که حرکت کرده است مجدداً بوضع اول خود عودت کند عمل قلعه رفتن میسر نیست. ( بازی شطرنج خسرو روزبه ص 33 ).

فرهنگ فارسی

اصطلاحی است در شطرنج و آن عبارت است از حرکت توام شاه و رخ و این دو عمل یک حرکت محسوب میشوند.

جمله سازی با قلعه رفتن

۳٫۹. شاه در حالت «کیش» باشد. اگر شاه در معرض حمله یک یا چند مهرهٔ حریف باشد حتی اگر این مهره‌ها خود قادر به حرکت نباشند قلعه رفتن مجاز نیست. در واقع در پاسخ به کیش حریف نمی‌توان قلعه رفت.
برای انجام این حرکت شرایطی لازم است. در صورت مغایرت داشتن هر کدام قلعه رفتن مجاز نیست.
۳٫۵. فیل، رخ و وزیر نمی‌توانند از مهره‌ای که در مسیرشان وجود دارد عبور کنند. [(فقط رخی که قلعه رفتن قرار است با آن انجام شود می‌تواند از شاه عبور کند که البته این حرکت قانوناً یک حرکت بوده و حرکت شاه محسوب می‌شود)]