فلته

لغت نامه دهخدا

( فلتة ) فلتة. [ ف َ ت َ ] ( ع اِ ) کار ناگاه و بی اندیشه. ( منتهی الارب ): خرج الرجل فلتةً؛ یعنی بغتةً. ( از اقرب الموارد ). || آخرین شب از هر ماه. || آخرین روز که سپس از وی ماه حرام باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

کار ناگاه بی اندیشه. یا آخرین شب از هر ماه.

جمله سازی با فلته

ديگر اينكه قرائن موجود در كلام عمر نيز بجز مفهوم خطا و لغزش را نمى رساند، عبارتچنين است: ( ان بيعه ابى بكر كانت فلته وقى الله شرها فمن عاد الى مثلها فاقتلوه): بيعت ابى بكر لغزش و خطائى بود (و يا: به صورت ناگهانى صورت گرفت) خداوند شر آن را باز داشت، پس هر كه بخواهد آن را تكرار كند او را بكشيد.
202- به سيره ابن هشام، ج 4، ص 336، و تمامى مصادرى كه حديثفلته را آورده اند مراجعه شود. ما موضوع فلته را در آنجاكه از عقيده عمر درباره بيعت ابوبكر سخن خواهيم گفت، خواهيم آورد.
و گويد: آخرين روز شوال نيز فلته ناميده شده است، زيرا هر كس ‍ نتوانست در ماهشوال كه آخرين ماه (حل ) است انتقام خود را بگيرد، از او فوت مى شود، و نمى تواند درذى قعده و ذى حجه و محرم، كه ماههاى حرام هستند، انتقام بگيرد، و اگر در روز آخرتوانستند كارى انجام دهند، انتقام خود را گرفته اند، و آنچه را از دست مى دادند، به دستآورده اند، و به همين جهت روز آخر ماه شوال (فلته ) ناميدند.
بيعت ابوبكر اين چنين به سامان رسيد. بيعتى كه عمر آن را فلته (كارىحساب نشده و از دست در رفته ) توصيف كرده بود و بر همان بيعت پايه هاى خلافت عمرو عثمان، استوار گرديد و به آن استدلال شد.