علاه

لغت نامه دهخدا

علاه. [ ع ِ] ( ع ص، اِ ) ج ِ عَلهی ̍. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ج ِ عَلهان. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

ناحیه بزرگی است از عمل معره النعان از جهت بر و خشکی و مشتمل است بر قرای بسیار و مسافری که از حلب به حماه رود از اینجا عبور میکند

جمله سازی با علاه

💡 22- (( يالها ضربة حوت مكرماتلم يزن ثقل اجرها ثقلاهاهذه من علاه احدى المعالىو على هذه فقس ما سواها))(منه )

💡 حضرت حق گشوده عزّ و علاه در قرآن به لفظ «بسم اللّه»

💡 به علاه، گزارش شده که سفارت‌های استرالیا در بسیاری از کشورهای جهان، هر یک بخش کوچکی از جریان شنود الکترونیک برای اداره سیگنال‌های استرالیا را فراهم می‌کنند.