ضرغامه

لغت نامه دهخدا

( ضرغامة ) ضرغامة. [ ض ِ م َ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ). اسد. ضرغام. || مرد دلاور. ( منتهی الارب ). گشن قوی و توانا. مرد سخت. وفی نسخة و الوحل الشدید، فسّرها گل و لای شدید. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

ضرغام، شیردرنده، مرددلاور، نیرومند
شیر بیشه ٠ اسد ٠ ضرغام یا مرد دلاور ٠

فرهنگ اسم ها

اسم: ضرغامه (دختر) (عربی) (تلفظ: zarghame) (فارسی: ضرغامه) (انگلیسی: zarghameh)
معنی: مؤنث ضرغام، شیر درنده، پهلوان، دلاور

جمله سازی با ضرغامه

ضرغامه بن مالك تغلبى، و بعضى گفته اند كه او بعد از نماز ظهر به مبارزتبيرون شد و شهيد گرديد.
ضرغامه با مسلم بن عقيل بيعت كرد. او پس از شهادت مسلم، با سپاه عمربن سعد از شهر خارج شده و در فرصت مناسب خود را به ياران حسين (ع ) رسانيد. وىپس از نماز ظهر روز عاشورا در جنگ تن به تن به شهادت رسيد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شهرت
شهرت
کریم
کریم
لنگیدن
لنگیدن
معجر
معجر