لغت نامه دهخدا
شهدار. [ ش َ ] ( اِ ) در تحفةالسعاده بمعنی آن کسان که استخوان شکسته را بندند آمده. کسی که اعضای شکسته بندد. ( رشیدی ). آروبند. شکسته بند.
شهدار. [ ش ِ ] ( ع مص ) شهدرة. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به شهدرة شود.
شهدار. [ ش َ ] ( اِ ) در تحفةالسعاده بمعنی آن کسان که استخوان شکسته را بندند آمده. کسی که اعضای شکسته بندد. ( رشیدی ). آروبند. شکسته بند.
شهدار. [ ش ِ ] ( ع مص ) شهدرة. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به شهدرة شود.
💡 گفتمش: هیچ از فروغ رای شه داری نشان؟ گفت: نبود قدرت تسخیر ماه و خور مرا
💡 چرا منشور شه داری چنین خوار بماندستی چنین رنجور و غمخوار