شمرت

لغت نامه دهخدا

شمرت. [ ش َ رَ ] ( ع ) گندم گونی. ( یادداشت مؤلف ).
شمرة. [ ش َ / ش ُ رَ ] ( ع اِ ) رازیانه. ( ناظم الاطباء ). رازیانج. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رازیانه، رازیانج و شمر شود.
شمرة. [ ش ِ رَ ] ( ع اِ ) رفتار مرد فاسد و تباهکار. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

جمله سازی با شمرت

💡 شمرت لگد به سینه زد از قهر، ای دریغ! سر از تنت برید لب تشنه، ای امان!

💡 گفت: در هفت يا هشت سال قبل به واسطه تردّد نكردن زوّار و محاربه ميان دو طايفه ذكرو و شمرت در نجف، كه باعث انقطاع تردّد اهل علم شد به آنجا، امر زندگانى بر من تلخ شد. زيرا ممرّ معاش،منحصر بود در اين دو طايفه؛ با كثرت عيال خود و بعضى ايتام كه تكفّل آنها با من بود.

دایر شدن یعنی چه؟
دایر شدن یعنی چه؟
سرزمین یعنی چه؟
سرزمین یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز