سست نهاد

لغت نامه دهخدا

سست نهاد. [ س ُ ن ِ / ن َ ]( ص مرکب ) بی بنیاد. ناپایدار. نااستوار:
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوزه عروس هزار داماد است.حافظ.

فرهنگ فارسی

بی بنیاد. ناپایدار. نا استوار.

جمله سازی با سست نهاد

خاک خموش و در خروش سست نهاد و سخت کوش
بنای خاک بنایی است سخت سست نهاد سرای عمر سرایی عظیم مختصر است
گفت چون بر تو کار گردد سخت از جفای سپهر سست نهاد
توبه از بنده بود سست نهاد توبه آنست کش از توست گشاد
توبه توبه ز یار بی آزارم آوخ آوخ ز یار سست نهاد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
محتمل
محتمل
توحید گوی
توحید گوی
علت
علت
فال امروز
فال امروز