سرنگهدار

لغت نامه دهخدا

سرنگهدار. [ س ِ ن ِ گ َ ] ( نف مرکب ) رازپوش.

فرهنگ عمید

آن که راز کسی را حفظ کند و به دیگری نگوید، رازدار.

فرهنگ فارسی

راز دار

جمله سازی با سرنگهدار

از آن منصور را کردند بر دار که در اعیان نبود او سرنگهدار
شاد باش،ای دل من،نوبت دیدار آمد سرنگهدار،که آن مونس دلدار آمد