زرین گیس

لغت نامه دهخدا

زرین گیس. [ زَرْ ری ] ( اِخ ) نام دختر شمس المعالی و او از ابوعلی سینا در تصحیح طول جرجان درخواست و وی آن طول در رساله ای به نام بانوی مزبور بنوشت و ابوریحان در کتاب تحدید نهایات اماکن از آن نام برد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

دختر شمس المعالی و او از ابو علی سینا در تصحیح طول جرجان در خواست و وی آن طول در رساله بنام بانوی مزبور بنوشت و ابوریحان در کتاب تحدید نهایات اماکن از آن نام برد.

فرهنگ اسم ها

اسم: زرین گیس (دختر) (فارسی)
معنی: آن که موهایی به رنگ طلا دارد، نام زنی در منظومه ویس و رامین

جمله سازی با زرین گیس

ندانست هیچ دشمن راز ایشان مگر در مرو زرین گیس خاقان
کجا گفتار زرین گیس بشنود دلش پر تاب گشت و مغز پر دود
همی دانست زرین گیس جادو که درد رام را ویس است دارو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال راز فال راز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی