زخم کردن

لغت نامه دهخدا

زخم کردن. [ زَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خسته و مجروح کردن. ( آنندراج ). زدن. ضربه وارد آوردن: غلامی که ویرا اقماش گفتندی... در آمد و بر شیر زخمی استوار کرد چنانکه بدان تمام شد. ( تاریخ بیهقی ). اول کسی که تبرزین و ناچخ بساخت او بود تا مزدک را زخم کند. ( فارسنامه ابن البلخی چ 1 ص 90 ).
خر ز بهر دفع خار از سوز درد
جفته می انداخت صد جا زخم کرد.مولوی.نهضت فرمودن رکاب مبارک ملک معظم به اوق... و ستدن قصیل و چند کس را زخم کردن و عاجز شدن ایشان... و چند کس از ایشان در خندق حصار سمور انداختن و زخم و قتل کردن و بفیروزی باز گشتن. ( حبیب السیر ). کتف السرج الدابه؛ زخم کرد زین شانه ستور را. ( منتهی الارب ). || آسیب واردآوردن. زیان رساندن:
گربه بیدره ای سگ صفتی پیش گرفت
پاچه ام را نکند زخم چرا در کشمیر.ملاطغرا ( از آنندراج ). || بر شکافتن عمارت نیز اطلاق شده. ( آنندراج از بهار عجم و غوامض سخن ):
زخم کن این گنبد شنگرف را
درقلم نسخ کش این حرف رانظامی ( مخزن الاسرار از آنندراج ).|| زخمی کردن. کاری از کارهای پهلوانی نمودن. ضرب شصت نشان دادن: ازهر برخاست، بیک دست سروی این گاو بگرفت و بدیگر دست سروی دیگر و هر دو را دور بداشت از یکدیگر پس گفت [ یعقوب لیث به ازهر ]: زخمی بکن، یک گاو را دور انداخت چنانک بر پهلو بیفتاد شمشیر بر کشید و دیگر گاو راشمشیری بزد بدو نیم کرد. ( مجمل التواریخ و القصص ).

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) (مص ل. ) جنگ کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جنگ کردن نبرد کردن.
خسته و مجروح کردن آسیب وارد کردن زیان رساندن بر شکافتن زخمی

ویکی واژه

جنگ کردن.

جمله سازی با زخم کردن

بهترین راه برای جلوگیری از زردزخم، اجتناب از تماس با افراد بیمار و اشیاء آلوده‌است. شستن دست‌ها در کاهش گسترش عفونت بسیار مؤثر است. لازم است ذکر شود که این عفونت تنها در زمان‌هایی وارد پوست می‌شود که یک شکاف یا برش روی پوست وجود داشته باشد؛ بنابراین باید به کودکان آموزش داد که از خاراندن پوست و زخم کردن آن خودداری و ناخن‌های خود را همیشه کوتاه کنند.
یک راه درمان این عارضه، پرهیز از خارش زیاد و زخم کردن ناحیهٔ آسیب دیده است برای این کار می‌توان مرتب از پمادهای ضد خارش و لوسیون‌های مرطوب‌کننده استفاده کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سنگلاخ
سنگلاخ
تکه
تکه
بی‌پروا
بی‌پروا
سلیطه
سلیطه