داستان آموزنده حضرت موسی (ع) و خضر (ع)، که در سوره کهف قرآن کریم آمده است، یکی از حکایتهای شیرین و پربار زندگی پیامبران الهی است. این ماجرا پس از پیروزی بنیاسرائیل بر فرعون و غرق شدن او در نیل آغاز میشود. حضرت موسی (ع) که رهبری قوم را بر عهده گرفته بود، در جمعی باشکوه به سخنرانی پرداخت. در این میان، سؤالی درباره داناترین فرد، موجب شد تا حضرت موسی (ع) در پاسخ، خود را بینیاز از معلمی دیگر بداند. این غره علمی، هشداری بود از سوی پروردگار که از طریق وحی به جبرئیل (ع) ابلاغ شد تا به موسی (ع) کمک کند.
خداوند متعال در وحی خود به موسی (ع) فرمود که بندهای به نام خضر (ع) وجود دارد که از دانش بیشتری برخوردار است. او در مکانی مشخص، در کنار سنگی عظیم در تنگه دو دریا (که مفسران محل اتصال خلیج عقبه و سوئز را بدین نام میشناسند) اقامت دارد. برای رسیدن به محضر خضر (ع)، موسی (ع) راهنمایی شد که یک ماهی را همراه خود بردارد و به سمت تنگه دو دریا حرکت کند. هر جا که آن ماهی از او گم شد، بدان که عالم مورد نظر در همان حوالی است. این دستور، نمادی از ضرورت جستجوی دانش و تبعیت از هدایت الهی بود.
این فراز از داستان، درسهای عمیقی را برای انسان به ارمغان میآورد. نخست، فروتنی در برابر دانش و اقرار به اینکه همیشه کسانی عالمتر از ما وجود دارند. دوم، اهمیت سفر برای کسب دانش و آمادگی برای پیمودن راه دشوار آن. و سوم، توکل بر خداوند و استفاده از نشانههایی که او برای هدایت بندگانش قرار میدهد. ملاقات موسی (ع) با خضر (ع) در نهایت به درک مراتب بالاتر علم و حکمت و گشوده شدن دریچههایی نو از معرفت الهی برای پیامبر خدا منجر شد.