خوات

لغت نامه دهخدا

خوات. [ خ َ ] ( ع اِ ) آواز بال عقاب هنگام فرودآمدن از هوا. || آواز تندر و توجبه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خوات. [ خ َ ] ( ع مص ) فرودآمدن باز از هوا برشکار تا بگیرد آن را. خوت. منه: خاتت العقاب. || کم و اندک گردانیدن مرد مال خود را. خوت. منه: خات الرجل. || شکستن عهد و پیمان. خوت.( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خوات. [ خ َوْ وا ] ( ع ص )دلیر. || آن که هر ساعت خورد و بسیار نخورد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

فرهنگ فارسی

دلیر یا آنکه هر ساعت خورد و بسیار نخورد.

جمله سازی با خوات

در تفسير قمى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: يعنى خوردن و آميختنبا زنان در شبهاى ماه رمضان بعد از خواب حرام بود، حتى اگر كسى بعد از نماز شامهنوز افطار نكرده خوابش مى برد و آنگاه بيدار مى شد، ديگر نمى توانست چيزىبخورد، و اما عمل زناشوئى شب و روز حرام بود، در اين ميان مردى از اصحابرسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه نامش خوات بن جبير انصارى و برادر عبداللّه بن جبير بود، همان كه رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را با پنجاه نفراز تيراندازان موكل بر دهانه دره احد كرده بود، رفقايش گريختند، و او با يازده نفرديگر پاى مردى كردند تا در همان دهانه دره شهيد شدند.
برادر اين عبد اللّه يعنى خوات بن جبير در جنگ خندق پيرمردى ناتوان بود، و با زبانروزه با رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كار مى كرد، هنگام عصر نزد خانوادهاش آمد، و پرسيد: هيچ خوردنى نزد شما يافت مى شود؟ گفتند: خوابت نبرد تا برايتطعامى درست كنيم، ولى تهيه غذا طو ل كشيد، و او را خواب ربود، در حالى كه هنوزافطار نكرده بود، همينكه بيدار شد به خانواده اش گفت: طعام خوردن بر من حرام شد،ديگر امشب نمى توانم چيزى بخورم، صبح كه شد به سر كار خود در خندق رفت، و بهكار حفر خندق پرداخت و از شدت ضعف بى هوش شد،رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) وضع او را ديد و به حالش رقت آورد.