جموع

لغت نامه دهخدا

جموع. [ ج ُ ] ( ع اِ ) ج ِ جمع، بمعنی گروه مردم.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جَمْع شود.

فرهنگ عمید

گروه ها.

فرهنگ فارسی

گروهها، جمع جمع
( اسم ) جمع جمع

جمله سازی با جموع

صفوف قاریانم از قماری جموع عادلانم از عنادل
در مقام جمع جمع آید بجمع آنکه بفرق پس جموع کون از یک نام مفرد ساختند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال میلادی فال میلادی