بادبندی

لغت نامه دهخدا

بادبندی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) عمل بادبند. عملی که معزمان کنند برای رفع و معالجه پاره ای بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن.

فرهنگ فارسی

عمل بادبند عملی که معزمان کنند برای رفع معالج. پاره ای از بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن.

جمله سازی با بادبندی

💡 اگر تعدادی از طبقات یک ساختمان به وسیلهٔ یک کمربند در پیرامون سازه که از اعضای بادبندی تشکیل شده‌اند و در نمای ساختمان به شکل خرپا دیده می‌شوند، محصور گردد، مراکز تغییر شکل جانبی ساختمان به شدت کم می‌شود. به این سامانه، سامانه کمربند خرپایی گفته می‌شود.

💡 بنابراین برای جبران ضعف در صلبیت وعملکرد مناسب در زلزله از میلگرد‌هایی که به صورت بادبندی به تیرها جوش می‌شوند باید استفاده کرد.