اورمزدی

لغت نامه دهخدا

اورمزدی. [ م َ ] ( اِخ ) از قدمای شعرای فارسی و از اشعار او تنها قلیلی در لغت نامه ها و از جمله در لغت نامه اسدی برجایست:
چند دهی وعده دروغ همی چند
چند فروشی بخیره با من سروا؟
یارب مرا بعشق شکیبا کن
یا عاشقی بمرد شکیبا ده.
روز من گشت از فراق تو شب
نوش من شد از آن دهانت کبیست.
اگر خود بهشتی و گر دوزخی
گذارش سوی چینودپل بود.
حسودانْت را داده بهرام بخش
ترا بهره کرده سعادت زواش.
اسب باد و زین شفق در لشکر شاه بهار
ابر پیل و کوس تندر ابرجک زرین کچک.

جمله سازی با اورمزدی

منزل فرخ اورمزدی مربوط به اواخر دوره صفوی است و در یزد، ضلع جنوبی محله زرتشتیان، کوی موبدان، کوچه فرخ واقع شده و این اثر در تاریخ ۵ آذر ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۲۸۹۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
ملکا تنت ز جان آمده جانت از خرد است اورمزدی تو و فرخنده سپندارمذست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال عشقی فال عشقی فال امروز فال امروز فال احساس فال احساس