اوجز

لغت نامه دهخدا

اوجز. [ اَ ج َ ] ( ع ن تف ) موجزتر. مختصرتر. کوتاه تر.

فرهنگ فارسی

نعت تفضیلی است. موجزتر. مختصرتر

جمله سازی با اوجز

اشاره به اين حقيقت است كه چون خداوند قدرتى وسيع و علمى بى پايان دارد ميتواند بهوعده خويش عمل كند بنابراين بايد به وعده او دلگرم بود نه وعده شيطان فريبكار وناتوان كه انسان را به گناه ميكشاند و چون از آينده آگاه نيست و قدرتى ندارد، وعده اوجز گمراهى و تشويق به نادانى نخواهد بود.
ثم اوجز مخافة الابرام واختتم بالسلام والاکرام
ای عافیت آموز مشو همدم عرفی در صحبت اوجز دل بیمار نگنجد