به اين هم قناعت نكردند، بلكه به كفار گفتند: راه شما از مسلمانان به هدايت نزديكتراست (و يقولون للذين كفروا هؤ لاء اهدى من الذين آمنوا سبيلا).
قريش به يهوديان گفتند: شما اهل كتابيد آنهم كتاباول (تورات )، شما بگوييد: آيا دين ما بهتر است يا دين محمد؟ گفتند البته دين شمابهتر است، و شما به حق نزديكتر از اوييد، كه آيه شريفه (الم تر الى الذين اوتوانصيبا من الكتاب يومنون بالجبت و الطاغوت و يقولون للذين كفروا هولاء اهدى من الذينآمنوا سبيلا) تا آنجا كه مى فرمايد: (و كفى بجهنم سعيرا) درباره همين جرياننازل شد.
بنابراين جاى اين سوال هست كه چرا در آيه مورد بحث فرمود: (هو اهدى منهما)؟ بااينكه بر فرض سحر بودن تورات و قرآن ديگر چيزى از صفت هدايت در آنها نيست، تاكتابى كه كفار بياورند هادى تر از آن دو باشد.
قل فاتوا بكتاب من عند الله هو اهدى منهما، اتبعه ان كنتم صادقين
در آيه بعد همان بهانه به صورت دامنه دارتر و آميخته با ادعا و غرور بيشتر از آنهانقل شده است، و آن اينكه، اگر قرآن بر آنهانازل نمى شد، ممكن بود ادعا كنند ما بقدرى براى انجام فرمان الهى آمادگى داشتيم كههيچ ملتى به اندازه ما آمادگى نداشت: (و اگر كتاب آسمانى بر مانازل مى شد، ما از همه آنها پذيراتر و هدايت يافته تر بوديم ) (او تقولوا لو اناانزل علينا الكتاب لكنا اهدى منهم )
و اقسموا باللّه جهد ايمانهم لئن جاءهم نذير ليكونن اهدى من احدى الامم فلمّا جاءهمنذير ما زادهم الا نفورا