انظلام

لغت نامه دهخدا

انظلام. [ اِ ظِ ] ( ع مص ) ستم کشیدن و احتمال کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). احتمال ظلم. ( از اقرب الموارد ). ستم واپذیرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). ستم بردن. اظلام. قبول ظلم. ( یادداشت مؤلف ). || ( اصطلاح علم اخلاق )، از جنس رذایل و طرف تفریط عدل است و آن تمکین طالب اسباب معاش است از غصب و نهب آن و انقیاد نمودن در اخذ آن بغیر استحقاق و در انواعی که در تحت اجناس فضایلند همین قیاس باید کرد. ( نفایس الفنون ج 2 ص 6 ).

فرهنگ عمید

۱. ستم کشیدن.
۲. تحمل کردن.

فرهنگ فارسی

ستم کشیدن و احتمال کردن احتمال ظلم ٠ ستم بردن ٠ قبول ظلم ٠

جمله سازی با انظلام

و اما ضیم؛ و آن تکلیف تحمل ظلم بود غیری را بر وجه انتقام، هم قبح او به قبح ظلم و انظلام که گفته آمده است معلوم شود، و عاقل باید که بر انتقام اقدام ننماید تا داند که به ضرری بزرگتر عاید نخواهد شد، و آن بعد از مشاورت عقل و تدبر رای بود و حصول این حال بعد از حصول فضیلت حلم تواند بود.
و عدالت آن است كه حق هر قوه اى را به او بدهى و هر قوه اى را در جاى خودش مصرفكنى كه دو طرف افراط و تفريط عدالت عبارت ميشود از ظلم و انظلام، از ستمگرى و ستمكشى.