ام عمرو

لغت نامه دهخدا

ام عمرو. [ اُم ْ م ِ ع َم ْرْ ] ( ع اِ مرکب ) کفتار. ( منتهی الارب ) ( از المرصع ) ( از المنجد ). || خرگوش. ( از المرصع ).
ام عمرو. [ اُم ْ م ِ ع َم ْرْ ] ( اِخ ) ( سلیمی ) معشوقه جحدربن مالک. از شاعران عرب صدر اسلام و زنی شاعر بوده است. رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 228 و جامعالشواهد شود.
ام عمرو. [ اُم ْ م ِ ع َم ْرْ ] ( اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی بوده. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 262 شود.

فرهنگ فارسی

نام چند تن از زنان صحابی بوده

جمله سازی با ام عمرو

💡 كلمه (ام ) دو قسم است: يكى متصله مثل اينكه بگوئيم: (اءهذا زيد ام عمرو - آيا اينشخص زيد است و يا عمرو) قسم دوم منقطعه كه به معناى (بلكه ) است، و در آيهمورد بحث به معناى دوم آمده مى فرمايد: (بلكه مى گويند او خودش قرآن را ساخته وپرداخته و به خدا افتراء بسته )، و ضمير (ها) در كلمه (افتريه ) و كلمه (مثله) به قرآن بر مى گردد. و اينكه فرموده: (بگو اگر چنين است سوره اىمثل قرآن بياوريد) خود شاهد براين است كه كلمه (قرآن ) همانطور كه بر همه اينكتاب آسمانى اطلاق مى شود بر سوره اى از آن نيز اطلاق مى شود، هم كثير آن قرآن استو هم قليلش.