اسلام خان

لغت نامه دهخدا

اسلام خان. [ اِ ] ( اِخ ) سلطان شه لودی. در ایام خضرخان اسلام خان خطاب داشت، از امرای عهد سلطان ابراهیم لودی و همایون شاه. رجوع بفهرست تاریخ شاهی ( معروف بتاریخ سلاطین افاغنه ) تألیف احمد یادگار چ کلکته 1358 هَ. ق. شود.

فرهنگ فارسی

سلطان شه لودی. در ایام خصر خان اسلام خان خطاب داشت از امرای عهد سلطان ابراهیم لودی و همایون شاه.

جمله سازی با اسلام خان

می دولت همه از ساقی ایام می گیرند سر اسلام خان این نشأه از فیض ازل دارد
بلند مرتبه اسلام خان که دولت او کشیده همچو فلک، دامن از غبار فتور
جلوه گر بادا درو دستور عهد اسلام خان تا عروس باغ را گلبرگ تر آیینه است
باد در صحن تو دایم در طرب اسلام خان کامران و کامجوی و کام بخش و کامیاب
محیط مکرمت، اسلام خان مهرضمیر که دیده می شود از نور جبهه اش روشن
سپهرمرتبه، اسلام خان مهرضمیر محیط دانش و فضل و جهان جاه و جلال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شهرت
شهرت
گودوخ
گودوخ
مابه التفاوت
مابه التفاوت
هورنی
هورنی