لغت نامه دهخدا
از این رو. [ اَ ] ( حرف اضافه + صفت + اسم ) از این جهت. از این سوی. از این طرف:
کس از ما نبینند جیحون بخواب
وز ایران نیایند از این روی آب.فردوسی.|| ( حرف ربط مرکب ) لاجرم. لهذا. ازیرا.
از این رو. [ اَ ] ( حرف اضافه + صفت + اسم ) از این جهت. از این سوی. از این طرف:
کس از ما نبینند جیحون بخواب
وز ایران نیایند از این روی آب.فردوسی.|| ( حرف ربط مرکب ) لاجرم. لهذا. ازیرا.
از این جهت بنابراین.
💡 آنها معتقدند که «ولایت مطلقه فقیه مبنای مشروعیت قانون اساسی و پیشنهاد دهندهی تغییرات آن و مفسر آن از طریق شورای نگهبان است و همه قوا و نهادهای قانون اساسی بازوان ولایت مطلقهاند، نه در عرض آن، از این رو موظف به اجرای فرامین رهبری هستند.»
💡 گویند مراد پیامبر(ص) - و خدا نیک تر آگاه است - آن که: خداوند این سه خصلت را به سالی به من آموخت و در آن سال جز این سه سفارش، وحی دیگری بر من نازل نشد. از این رو این سه گوئی جزء نبوت من است.
💡 از آنجا که اثر شتاب بیانگر این است که افزایش درآمد باعث تسریع در انباشت سرمایه میشود و کاهش درآمد باعث کاهش سرمایه میشود (در یک مدل ساده)، این ممکن است باعث شود سیستم ناپایدار یا چرخه ای شود، و از این رو بسیاری از مدلهای چرخه کسب و کار از این دست هستند. این نوع (مدلهای چرخه شتابدهنده چند برابر).
💡 در حدود ۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، دموکریتوس فیلسوف یونانی، برای اولین بار واژه اتم را که در زبان یونانی به معنی غیرقابل بُرش، برای توصیف ذرات سازنده مواد به کار برد. از این رو شاید بتوان او را پدر فناوری و علوم نانو دانست.
💡 همان زمان دیدیم که مار به وی در پیچید و پسر عم بسرعت براه افتاد. ما جن را نمی دیدیم. از این رو عده ای بر اسب و دیگر چهارپایان پریدند و خواستند بازش گردانند، نتوانستند. و وی بهمان ترتیب، دوان از چشم افتاد.
💡 اما تا زمانی که بیمارم، بکار مناصب حکومتی نمی آیم. و از این رو اوقاتم را صرف تکمیل خویش و خواندن کتب علمی می کنم و با ایشان در کاری که خوشنودشان میسازد اما خدا را ناخشنود می کند، یار نمی گردم.