ممکنات

به مجموعه‌ای از هستی‌ها اطلاق می‌شود که وجود ذاتی ندارند و به‌صورت ذاتی، نه وجوب وجود دارند و نه امتناع. این مفهوم در فلسفه و حکمت اسلامی، در مقابل وجود واجب‌الوجود که وجودش ذاتی و ضروری است قرار می‌گیرد. تمامی پدیده‌ها و موجودات عالم، جز وجود یکتای مبدء کل، در زمرۀ ممکنات جای می‌گیرند. ممکنات، هستی خود را از علتی بیرونی دریافت می‌کنند و بدون علتِ موجده، قادر به تحقق خارجی نیستند.

در توضیح چگونگی پیدایش آن، بیان شده است که گذر از مرحلۀ قوه به فعل و از عدم به وجود، تنها به‌وسیلهٔ وجود فاعلی بالفعل و مرجّح ممکن می‌شود. این فاعل است که با اعطای وجود، ممکن را از حالت بالقوگی خارج ساخته و به عرصۀ فعل و تحقق وارد می‌سازد. همان‌گونه که در عبارت مرجع نیز آمده است: موجودات ممکن‌الوجود در ذات خود، برای گذر از قوه به فعل، نیازمند خروج‌دهنده‌ای هستند که خود بالفعل باشد؛ یعنی فاعلی که آن‌ها را حرکت دهد و از قوه به فعل درآورد.

بدین ترتیب، ممکنات همواره وابسته به وجود مرجّح و علتی خارجی هستند و هیچ‌یک به‌تنهایی قادر به ایجاد خویش نیستند. این اصل، بر ضرورت وجود یک علت نخستین و واجب‌الوجود برای تبیین نظام آفرینش تأکید می‌کند؛ زیرا در غیر این صورت، سلسلۀ علت‌ها به تسلسل یا دور می‌انجامد که هر دو محال هستند. بنابراین، ممکنات به‌عنوان موجوداتی که قابلیت ظهور و بروز دارند، تنها در پرتو وجودی برتر معنا و تحقق می‌یابند.

لغت نامه دهخدا

ممکنات. [ م ُ ک ِ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ ممکنة. کلیه موجودات عالم را ممکنات گویند بجز موجود واحدی که مبداء کل است. موجودات، ممکنات ذاتی و واحبات غیری اند که آن غیر آنها را از عدم و مرحله قوت به فعل آورده است: «الموجودات الممکنة الوجود فی جوهرها خروجها من القوةالی الفعل انما یکون ضرورة من مخرج هو بالفعل اعنی فاعلا یحرکها و یخرجها من القوة الی الفعل ». ( تهافت التهافت ص 393 ) ( از فرهنگ علوم عقلی ). موجودات غیرواجب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). موجوداتی که صلاحیت ظهور وبروز داشته باشند: اذ لایقضی الحادث وجود نفسه، اذ لابد من مرجح فی جمیعالممکنات. ( حکمت الاشراق ص 173 ).
اگرچه در سخن کآب حیات است
بود جایز هر آنچ ازممکنات است.نظامی.دیدار توحل مشکلات است
صبر از تو خلاف ممکنات است.سعدی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع ممکنه ( ممکن ): ۱ - ممکنها. ۲ - کلیه موجودات عالم بجز موجود واحدی که مبدا کل است. موجودات ممکنات ذاتی و واجبات غیری هستند که آن غیر آنها را از عدم و مرحله قوت بفعل آورده

جمله سازی با ممکنات

به ممکنات ز آغاز دهر تا انجام جلال بار خدا گردد آشکار امروز
حال وصف حسن او بالاترست از ممکنات هرچه گوید عقل کل جزوی ز وصف الحال اوست
گر او نه واسطه ی نظم ممکنات بدی شدی گسسته زهم عقد ثابت و سیار