ملعبه

ملعبه به عنوان یک مفهوم فرهنگی و اجتماعی، به طور گسترده‌ای در جوامع مختلف مورد توجه قرار می‌گیرد. این واژه به معنای فضایی است که در آن بازی‌ها و تفریحات مختلف انجام می‌شود و می‌تواند به عنوان محلی برای تجمع افراد و ایجاد ارتباطات اجتماعی نیز عمل کند. در بسیاری از فرهنگ‌ها، ملعبه‌ها به عنوان مکان‌هایی برای آموزش مهارت‌های اجتماعی و جسمی شناخته می‌شوند و نقش مهمی در رشد شخصیت کودکان و نوجوانان دارند. این فضاها معمولاً با امکاناتی چون زمین‌های بازی، وسایل ورزشی و فضاهای سبز تجهیز شده‌اند تا بتوانند نیازهای تفریحی و ورزشی جامعه را برآورده کنند. از این رو، ملعبه‌ها می‌توانند به عنوان مراکزی برای ترویج فعالیت‌های بدنی و افزایش سلامت عمومی محسوب شوند. همچنین، حضور در این مکان‌ها به تقویت روابط خانوادگی و اجتماعی کمک می‌کند و فرصتی برای تعامل بین نسل‌ها فراهم می‌آورد. به طور کلی، ملعبه‌ها نه تنها به عنوان مکان‌هایی برای بازی و سرگرمی، بلکه به عنوان نقاط کانونی برای تقویت روحیه همکاری و همبستگی در جوامع عمل می‌کنند. بنابراین، توجه به طراحی و نگهداری این فضاها در جامعه مدرن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و می‌تواند تأثیرات مثبتی بر روی کیفیت زندگی افراد داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

( ملعبة ) ملعبة. [ م ِ ع َ ب َ / م ُ ع ِ ب َ ] ( ع اِ ) نوعی از جامه بی آستین که کودکان بدان بازی کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
ملعبه. [ م ِ ع َ ب َ / ب ِ ] ( ع اِ ) بازیچه. آنچه با آن بازی کنند. ج، ملاعب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ملعبة: 
بازیگر است این فلک گردان 
امروز کرد ملعبه تلقینم.ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 270 ).- ملعبه دست کسی شدن؛دستخوش او شدن. دستکش او شدن. بازیچه دست او شدن چنانکه هر طور خواهد رفتار کند. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آلت دست او شدن.
|| کاری. حراره. قول. تصنیف. زجل. کخ کخ. موشح. موشحه. شرقی. کان و کان. عروض البلد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(مَ عَ بِ ) [ ع. ملعبة ] (اِ. ) ۱ - پیراهن بی آستین که کودکان هنگام بازی می پوشند. ۲ - بازیچه.، ~ء دست کسی شدن بازیچة دست وی شدن تا هرطور بخواهد با شخص رفتار کند.

فرهنگ عمید

۱. وسیلۀ بازی، بازیچه.
۲. [قدیمی] پیراهن بی آستین که کودکان هنگام بازی کردن می پوشند.

فرهنگ فارسی

پیراهن بی آستین که کودکان هنگام بازی کردن می پوشند، ونیزبه معنی بازیچه
( اسم ) آنچه که با آن بازی کنند ملعب بازیچه. یا ملعبه دست کسی شدن. بازیچه دست وی شدن تا هر طور که بخواهد با شخص رفتار کند توضیح درتداول بفتح اول گویند.
نوعی از جامه بی آستین که کودکان بدان بازی کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم