منصور حلاج (حسین بن منصور حلاج) یکی از شخصیتهای برجسته و جنجالی تاریخ عرفان اسلامی و صوفیگری است. او در قرن سوم هجری (۲۴۴ هجری قمری) به دنیا آمد و به عنوان یک صوفی، شاعر و عارف ایرانی شناخته میشود.
زندگینامه:
وی در سال ۲۴۴ هجری قمری در روستای تور از توابع شهرستان بیضا در استان فارس به دنیا آمد. خانواده او تازه مسلمان و سنی مذهب بودند. جد او زرتشتی بود که به اسلام گروید. او در جوانی حافظ کل قرآن شد و تحت آموزش صوفیان قرار گرفت. حلاج به بغداد سفر کرد و در آنجا با شخصیتهای مهم صوفی مانند جنید بغدادی آشنا شد. او در ۲۶ سالگی به مکه سفر کرد و یک سال در مجاورت کعبه ماند. این تجربه تأثیر زیادی بر افکار و عقاید او گذاشت.
عقاید و افکار:
وی به خاطر برخی از عقایدش، به ویژه عبارت معروف «انا الحق» (من حقیقت هستم یا من خدا هستم) مورد انتقاد قرار گرفت. این عبارت به عنوان ادعای خدایی او تعبیر شد و منجر به اتهام کفرگویی و ارتداد او شد. برخی از عارفان و صوفیان بعدی، این عبارت را به عنوان بیان حقیقتی از جانب خدا از طریق حلاج تفسیر کردند، در حالی که دیگران آن را به عنوان ادعای کفرآمیز او دانستند.
محاکمه و اعدام:
حلاج به دستور ابوالفضل جعفر مقتدر، خلیفه عباسی، به اتهام کفرگویی و الحاد دستگیر و محاکمه شد. او در ذیقعده سال ۳۰۹ هجری قمری به دار آویخته شد و پس از شکنجه و تازیانه، بدنش را سوزاندند و خاکسترش را به دجله ریختند.
آثار:
وی آثار متعددی به زبان عربی دارد که شامل: طواسین، الهیاکل، الکبریت الاحمر، نورالاصل و دیوان اشعار حلاج میباشد.
نقش در ادبیات فارسی:
او تأثیر عمیقی بر شاعران فارسیزبان داشته است. شاعران بزرگی مانند عطار نیشابوری، حافظ، مولوی و اقبال لاهوری درباره او اشعار و نوشتههایی دارند. اصطلاح «حلاجوار» به معنای فردی است که بدون ترس از عواقب، به عقایدش پایبند است.
تفسیر و نقد:
وی به عنوان یک عارف و صوفی، در تاریخ تصوف و عرفان اسلامی موضوع بحث و نقدهای بسیاری بوده است. برخی او را سنی میدانند، در حالی که دیگران او را به شیعه نسبت میدهند. او در تاریخ به عنوان یک شخصیت جنجالی و پیچیده شناخته میشود که دیدگاههایش در مورد خدا، انسان و حقیقت باعث بروز اختلافات زیادی در میان عارفان و علمای دینی شده است.