لغت نامه دهخدا مصمص. [ م ُ م ِ ] ( ع ص ) فرس مصمص؛ اسب استواربنداندام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
جمله سازی با مصمص راشد حسین در اول فوریه ۱۹۷۷، با سوزاندن خانهاش در نیویورک، ترور شد. بدن وی به زادگاهش در روستای مصمص بازگردانده شد و در آن به خاک سپرده شد.