لغت نامه دهخدا
مستوف. [ م ُ ت َ فِن ْ ] ( ع ص ) مستوفی. رجوع به مستوفی شود.
مستوف. [ م ُ ت َ فِن ْ ] ( ع ص ) مستوفی. رجوع به مستوفی شود.
💡 لسترنج در پایان نتیجهگیری میکند که آنچه دربارهٔ بردسیر از مآخذ مختلف وجود دارد، از مقدسی در قرن چهارم تا حافظ ابرو در اوایل قرن نهم، همه در شهر کنونیکرمان موجود است. حتی مسجد تورانشاه که حمدالله مستوف از آن نام میبرد، همان مسجد ملک است.