چندانی

در زبان و ادبیات فارسی، واژۀ چندانی که با ترکیب «چَ» و «ندان» ساخته شده، به‌صورت قید مرکب به‌کار می‌رود. این کلمه در مفهوم اصلی خود به معنای «هر اندازه» یا «به هر مقدار» است و برای بیان کمیت یا میزان نامعین و غیرمشخص از آن استفاده می‌شود. این واژه در متون کهن و فرهنگ‌های لغت، از جمله «آنندراج»، با همین معنا ثبت و ضبط شده است.

با توجه به ساختار دستوری و معناشناختی، «چندانی» در نقش قیدی ظاهر می‌شود که بر نبود محدودیت در کمیت دلالت دارد. برای نمونه، در جمله‌هایی نظیر چندانی که بخواهی می‌توانی برگیری، این واژه حاکی از اختیار کامل در انتخاب میزان و مقدار است. چنین کاربردی نشان‌دهنده ظرافت و توانایی زبان فارسی در بیان مفاهیم نامحدود با استفاده از واحدهای واژگانی مختصر و پرمعناست.

لغت نامه دهخدا

چندانی. [ چ َ ] ( ق مرکب ) هر اندازه. ( آنندراج ). به هر اندازه. چندان:
ز گاو و گوسفند و مرغ و ماهی
ندانم چند؟ چندانی که خواهی.نظامی.عمر چندانی که کم باشد پریشانی کم است
زلف کی بودی پریشان گر نمیبودی بلند.؟ ( از آنندراج ). || بقدری. آنقدر. آن اندازه. تاحدی. تاآنجا. چندان. تا آن مقدار:
زلال آب چندانی بود خوش
کزو بتوان نشاند آشوب آتش.نظامی.تحمل را بخود کن رهنمونی
نه چندانی که بار آرد زبونی.نظامی.هوای باغ چندانی بود گرم
که سبزی را سپیدی دارد آزرم.نظامی.چون نگه کردم خود را دیدم در بدایت درجه انبیاء، پس چندانی در آن بی نهایتی برفتم که گفتم بالای این هرگزکسی نرسیده است و برتر از این مقام ممکن نیست. ( تذکرة الاولیاء عطار ). رجوع به چند و چندان شود.

فرهنگ فارسی

بمعنی هر اندازه. هر اندازه. چندان. یا بقدری. آنقدر. آن اندازه. تا حدی.

جمله سازی با چندانی

نشد بر خاکساریهای من چون آب رحم آرد به پای سرو این گلزار چندانی که غلطیدم
دو عالم چون سلیمان بود در زیر نگین من درین میخانه چندانی که ساغر بود در دستم
چرب و شیرینست چندانی که چون نامش برم از زبان من گهی روغن چکد گه انگبین‌