پردانی

لغت نامه دهخدا

پردانی. [پ ُ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی آنکس که پردانست.

جمله سازی با پردانی

سلاخ که ساختی به پردانی خویش کار همه جز عاشق زندانی خویش
با همه زیرکی و رندی و پردانی نخل این کار برآورد پشیمانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اگزجره
اگزجره
گوت
گوت
مابه التفاوت
مابه التفاوت
فال امروز
فال امروز