لذت یافتن

لغت نامه دهخدا

لذت یافتن. [ ل َذْ ذَ ت َ ] ( مص مرکب ) خوشی یافتن:
جان تو هرگز نیابد لذّت از دین نبی
تا دلت پر سهو و مغزت پرخمار است از نبید.ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱- خوشی یافتن: جان تو هرگز نیابد لذت از دین نبی تا دلت پر سهو و مغزت پر خمار است از نبید. ( ناصر خسرو.۲ ) ۹۴- مز. خوش یافتن.

جمله سازی با لذت یافتن

و گفت: شاد بودن به کرامات از غرور و جهل است و لذت یافتن باتصال نوعی است ازغفلت.