یافعی صفت نسبی عربی است که به یافع منسوب میشود. بر پایۀ منابع تاریخی و تبارشناختی همچون کتاب الانساب سمعانی، این واژه اشاره به نسبت خانوادگی یا قبیلهای دارد و به کسی اطلاق میگردد که از تبار یا خاندان یافع باشد. در کاربرد گستردهتر، این واژه گاه به حرفه و پیشه نیز مرتبط شده است. بنا بر برخی اشارات تاریخی، یافعی میتواند به میوهفروش اشاره داشته باشد؛ هرچند این معنی ثانوی احتمالاً از زمینۀ اجتماعی یا فعالیت اقتصادی مرتبط با این خاندان نشأت گرفته است. در مجموع، یافعی نمونهای از صفات نسبی در فرهنگ عربیاسلامی است که هم بیانکنندۀ نسبت به نیای مشترک یا ویژگی اجتماعی مرتبط با آن تبار است. این واژه در متون کهن و منابع انساب، به عنوان شناسهای برای شناسایی خاندانها و تبارهای گوناگون به کار میرفته است.
یافعی
لغت نامه دهخدا
یافعی. [ ف ِ عی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب است به یافع. ( الانساب سمعانی ). میوه فروش. ( دهار ).
یافعی. [ ف ِ] ( اِخ ) عبداﷲبن اسعد، عفیف الدین، و رجوع به عبداﷲبن اسعد و ابوالسعادات عبداﷲبن اسعد در همین لغت نامه و الدرر الکامنه ج 2 صص 247 - 249 و معجم المطبوعات ج 2ستون 1952 و روضات الجنات ص 407 و کشف الظنون شود.
یافعی. [ ف ِ ] ( اِخ ) نسبت چند تن از روات است. رجوع به انساب سمعانی شود.
یافعی. [ ف ِ ] ( اِخ ) قاضی ابوبکر یافعی یمنی، قاضی جند است و او را کتابی است به نام «المفتاح » در نحو. ( معجم البلدان ). قاضی ابوبکربن محمد عبداﷲ جندی یافعی متوفی به سال 953 هَ. ق. را دیوانی است به نام «دیوان الیافعی » و شعر وی نیکو و شگفت آورو محتوی بر جد و هزل باشد. ( کشف الظنون ج 1 ص 526 ).
فرهنگ فارسی
ابو السعادات عبدا... ابن اسعد یافعی یمنی ملقب به عفیف الدین ساکن مکه و مردی اهل فضل و از بزرگان مشایخ بود. سید نعمتالله شافعی کرمانی ازمریدان او است. از آثارش: کتاب مر آه الجنان و عبرت الیقظان در معرفت حوادث زمان و کتاب روض الریاحین در حکایات صالحین و کتاب الدرالنظیم در فضائل قر آن عظیم میباشد. وفات او در سال ۷۶۸ ه. ق. واقع شده است.
منسوبست به یافع میوه فروش
جمله سازی با یافعی
💡 از آن پس یافعی شد شیخ آگاه باسم و رسم عبد خاصالله