یاداور

لغت نامه دهخدا

( یادآور ) یادآور. [ وَ ] ( نف مرکب ) چیزی یا کسی که بیاد آورد. متذکرشونده. بیاد آورنده. بیاد آرنده: اسب سیاه گشتاسپی یادآور اسب سیاه خسرو پرویز ساسانی است. ( فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 261 ). رجوع به یاد آوردن شود.

فرهنگ معین

( یادآور ) (وَ ) (ص فا. ) آن که به یاد آورد، آن چه به یاد آورد.

فرهنگ عمید

( یادآور ) آن که کسی یا چیزی را به یاد کسی بیاورد، یادآورنده.

فرهنگ فارسی

یاد آورنده، آنکه کسی یاچیزی رابیادکسی بیاورد
( یاد آور ) (صفت ) آنکه بیاد آورد آنچه بیاد آورد.

جمله سازی با یاداور

💡 ۲_تفکر قالبی: هنگامی که افراد با یکدیگر مواجه می‌شود در واقع اولین چیزی که توجه آنها را به خود جلب کرد ظاهر آنها بود. مشخص شد که در ۳۷ ثانیه اول ملاقات با شخصی بیشترین تصویر ذهنی ان فرد در شخص صورت می‌گیرد برای مثال لباس پوشیدن ظاهر چهره و اندام همگی بر روی تصویر اولیه از ان فرد مؤثر می‌باشد به طوری که فرد آنها را مطلوب بداند. هنگامی که از افراد سؤال شد چی چیزی را از فرو مورد نظر به یاد دارند بیشترین اولین و آخرین ملاقات را یاداور شدند. همین‌طور افراد سفیدپوست با افراد سفیدپوست و افراد سیاه‌پوست با افراد سیاه‌پوست راحتی بیشتری داشتند.