گره بر

لغت نامه دهخدا

گره بر. [ گ ِ رِه ْ ب ُ ] ( نف مرکب ) گره برنده. ( حاشیه برهان چ معین ). || طرار و آن شخصی است که در این زمان به کیسه بر اشتهار ( شهرت ) دارد. ( برهان ) ( آنندراج ):
توانگر ز رهزن بود ترسناک
تهی کیسه را از گره بر چه باک ؟امیرخسرو.ز گنج خانه سلطان کجا خبر دارد
گره بری که ز بهر دو فلس طرار است.امیرخسرو.

فرهنگ عمید

کیسه بر، جیب بر: توانگر ز رهزن بود ترسناک / تهی کیسه را از گره بر چه باک (امیرخسرو: مجمع الفرس: گره بر ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - گره برنده. ۲ - طرار کیسه بر جیب بر: توانگر زرهزن بود ترسناک تهی کیسه را از گره بر چه باک ? ( امیر خسرو )

جمله سازی با گره بر

بگشای بند زلف که افتاد صد گره بر رشته امید من از چرخ تیزگرد
به سر برش موی گره بر گره چو بر قیر زنگار خورده زره
گروهی دست از جان برفشانده در آن ره، چون گره بر تار مانده
دمش را دلبران آرند در پیش زنند آسان گره بر طره خویش
چون گره بر سر آن زلف دو تاه اندازد مشک را خوارتر از خاک به راه اندازد
نیستی کوه گران، بر سیر پشت پا مزن دامن خود را گره بر دامن صحرا مزن