شرمندگی

کلمه شرمندگی به معنای احساس خجالت و ندامت است و در زبان فارسی به طور گسترده‌ای استفاده می‌شود. این واژه به حالتی اشاره دارد که فرد به دلیل رفتار یا گفتاری که ممکن است دیگران را ناراحت کرده یا به نوعی ناپسند تلقی شود، احساس ناراحتی و عذرخواهی می‌کند.

این احساس می‌تواند ناشی از اشتباهات کوچک یا بزرگ باشد. به عنوان مثال، اگر فردی در جمعی به طور ناخواسته حرفی بزند که باعث ناراحتی دیگران شود، ممکن است احساس شرمندگی کند.

شرمندگی همچنین می‌تواند به عنوان یک احساس درونی توصیف شود که فرد را به فکر کردن درباره رفتارهای خود وادار می‌کند. این احساس می‌تواند به فرد کمک کند تا در آینده از انجام رفتارهای مشابه خودداری کند و به نوعی به رشد شخصیتی و اجتماعی او کمک کند.

در برخی موارد، این حالت می‌تواند به عنوان یک مکانیسم دفاعی عمل کند. به این معنا که فرد با احساس شرمندگی به دنبال جبران اشتباهات خود برمی‌آید و سعی می‌کند تا از دیگران عذرخواهی کند یا رفتار خود را اصلاح کند. این احساس می‌تواند به تقویت روابط اجتماعی و ایجاد همدلی میان افراد کمک کند.

با همه اینها، اگر این احساس به طور مداوم و شدید باشد، ممکن است به مشکلات روانی مانند اضطراب یا افسردگی منجر شود. در این موارد، مهم است که فرد به دنبال راهکارهایی برای مدیریت این احساسات باشد و در صورت نیاز، از مشاوره یا حمایت‌های روانی بهره‌مند شود.

لغت نامه دهخدا

شرمندگی. [ ش َ م َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) خجلت. شرمساری. شرمنده بودن. ( فرهنگ فارسی معین ).حیا و خجالت و شرم. ( ناظم الاطباء ). انفعال. خجلت. خجل. شرمساری. استحیاء. ( یادداشت مؤلف ):
در جمع هرزه گویان از گفت بد چه عیب است
شرمندگی نیارد درتشتخانه ای تیز.امیرخسرو دهلوی.رجوع به شرمساری و شرمنده شود.
- شرمندگی یافتن؛ مرادف خجالت کشیدن باشد. ( آنندراج ):
خویش را آراستی هر روز بر رنگ دگر
بارها شرمندگی نقاش رنگ آمیز یافت.خواجه آصفی ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

خجلت، شرمساری، شرمنده شدن، شرمنده بودن.

فرهنگ فارسی

خجلت شرمنده بودن شرمساری.

جملاتی از کلمه شرمندگی

پیش اهلی با چنین رسوایی و شرمندگی هرکه مجنون را بدیدی عاقلی پنداشتی
فرهاد بعد از بیستون زد تیشه بر سر، صبر بین اشرف هنوز از بهر او شرمندگی ها می برد
مردم از شرمندگی تا چند با هر ناکسی مردمت از دور بنمایند و گویم یار نیست