غیب نما

لغت نامه دهخدا

غیب نما. [ غ َ / غ ِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( نف مرکب ) یا غیب نمای. آنچه غیب را نشان دهد. نشان دهنده نهان. رجوع به غَیب و غیب نمای شود.

فرهنگ عمید

نشان دهندۀ نهان، آنچه غیب را نشان دهد: دلی که غیب نمای است و جام جم دارد / ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد (حافظ: ۲۴۴ ).

جمله سازی با غیب نما

آدمی آینه غیب نما بود جهول کور بود آینه غیب نما را نشناخت
از دل غیب نما نقش خط و خال بشوی روی آیینه نشاید که منقش باشد
به رسم تذکره در باب حال خویش دو فصل به عز عرض ضمیر منیر غیب نما
آیینه غیب نما پیش داشت جلوه نمایی همه با خویش داشت
جز دردل ما صورت او نقش نبندد کاین آینه غیب نما جام جم اوست