صاحب شرع

لغت نامه دهخدا

صاحب شرع. [ ح ِ ش َ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) پیغمبر. مشرع. شارع. قانونگزار: و ثبات عزم صاحب شرع بدان پیوست. ( کلیله و دمنه ). || ( اِخ ) پیغمبر اسلام: پیغمبر ( ص ) گفته است: اتق من شر من احسنت الیه و سخن صاحب شرع حق است... ( تاریخ بیهقی ص 475 ). فنحن لم نجد فی قول صاحب الشرع و لا فی افعاله ما یدل علی فساد علم المنطق. ( تتمه صوان الحکمة ص 67 ).

فرهنگ عمید

۱. صاحب شریعت، شارع، قانون گذار.
۲. پیغمبر، پیغمبر اسلام.

فرهنگ فارسی

پیغمبر

جمله سازی با صاحب شرع

💡 درود باد ز ما بر روان صاحب شرع که بر نبوت او مهر شد در اعجاز

💡 چو کارها به نیتهاست گفت صاحب شرع وراست پر ز نکوئی جریده اعمال

💡 صاحب ملک شرف کز نسب صاحب شرع یک جهان خیل و حشم دارد صاحب گیسو

💡 توئی آن صاحب صدری که بتو صاحب شرع علم شرع خود افراخته دارد مادام

💡 دست در فتراک صاحب شرع زن کایزد همی گوید او را بهر امرش «یفعلوا ما یومرون»