راحت رسیدن

لغت نامه دهخدا

راحت رسیدن. [ ح َ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) آسایش یافتن. ( ناظم الاطباء ). آسودگی رسیدن. مقابل رنج رسیدن:
باری بچشم احسان بر حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت رسد گدا را.سعدی.گر گزندت رسد ز خلق مرنج
که نه راحت رسد ز خلق نه رنج.( گلستان ).

فرهنگ فارسی

آسایش یافتن. آسودگی رسیدن. مقابل رنج رسیدن.

جمله سازی با راحت رسیدن

💡 چون شمع‌ گر به معنی راحت رسیدن است درس نشستن پی زانو روان کنید