لغت نامه دهخدا
خاطرنواز. [ طِ ن َ ] ( نف مرکب ) دلکش، مطبوع:
جوابی چنین خوب و خاطرنواز
بقاصد سپردند تابرد باز.نظامی.
خاطرنواز. [ طِ ن َ ] ( نف مرکب ) دلکش، مطبوع:
جوابی چنین خوب و خاطرنواز
بقاصد سپردند تابرد باز.نظامی.
دل نواز، دلکش: جوابی چنین خوب و خاطرنواز / به قاصد سپردند تا برد باز (نظامی۵: ۹۳۸ ).
دلکش مطبوع
اسم: خاطرنواز (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: khater-navaz) (فارسی: خاطرنواز) (انگلیسی: khater-navaz)
معنی: دلکش، مطبوع، خاطر ( عربی ) + نواز ( فارسی ) دلکش
💡 جنتی خاطرنواز و دلفروز دوزخی دشمنگداز و غیرسوز