بهلول یکی از شخصیتهای عقلای مجانین در سدهٔ دوم هجری و همعصر هارونالرشید بود. او در کوفه بزرگ شد و مردم آنجا او را با نام فارسی بهلول دانا یا عاقل دیوانه میشناختند. در سال ۱۸۸ هجری با هارونالرشید دیدار کرد. برخی او را از شاگردان پیشوای ششم شیعیان میدانند. زمانی که هارونالرشید او را در خطر قرار داد، به دیوانگی تظاهر کرد، اما در مواقع ضروری به مردم نصیحت و اندرز میداد. نام او در فرهنگ لغت به معنای مرد خندهرو و بهویژه نیکوکار و گردآورنده همه نیکیها است. در برخی مناطق فرهنگی غیر عربی، مانند تاجیکستان، این نام به معنای گول و لوده و در شمال آفریقا به معنای سادهدل شناخته میشود. همچنین ممکن است با واژه هبالی یا بهالی که معنای مشابهی دارد، اشتباه گرفته شود. ابن عربی با استفاده از جمع بهالیل به بهلول تاریخی اشاره کرده و او را نمونهای از افرادی میداند که با ورود به وادی آگاهی، فعالیتهای معمول ذهنیشان مختل شده است. این افراد دنیا را رها کرده و به شیفتگان الهی تبدیل میشوند. همچنین، در برخی موارد، واژه مجلسی به معنای باهوش و شجاع نیز به کار میرود.
بهلول
لغت نامه دهخدا
بهلول. [ ب ُ ] ( اِخ ) ابووهیب بهلول بن عمرو الصیرفی کوفی معروف به بهلول مجنون. وی در حدود 190 هَ.ق. درگذشت. وی از عقلاء مجانین خوانده شده و دارای کلام شیرین است و سخنان وی از نوادر خوانده شده است. ( از معجم المطبوعات ). نام عارفی است مشهور. ( غیاث ) ( آنندراج ). نام مردی معروف. ( منتهی الارب ):
چه خوش گفت بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت برعارفی جنگجوی.سعدی.من ازکجا و نصیحت کنان بیهده گوی
حکیم را نرسد کدخدایی بهلول.سعدی.
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
مردخنده روونیکوکاربزرگ قوم
( صفت ) ۱ - مرد خنده رو. ۲ - نیکو کار. ۳ - بزرگ طایفه مهتر قوم.
فرهنگ اسم ها
اسم: بهلول (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: bohlul) (فارسی: بهلول) (انگلیسی: bohlul)
معنی: مرد خنده روی، نیکو روی، نیکوکار، ساده دل، به معنای مرد خنده رو، مهتر نیکو روی، جامع همه ی خیرات، ( در حوزه های فرهنگی غیر عرب نظیر تاجیک ) به معنی گول و لوده، ( در شمال افریقا ) به معنای عام ساده دل است، ( اَعلام ) ابو وهیب ابن عَمرو مغیره، فرزانه ای دیوانه نما ( از عقلاءالمجانین ) [قرن هجری] و از شاگردان امام جعفر صادق ( ع ) که در زمان هارون با تظاهر به دیوانگی از خلافت انتقاد می کرد، ( در اعلام ) از شاگردان امام جعفر صادق ( ع ) که در زمان هارون با تظاهر به دیوانگی از خلافت انتقاد می کرد ( ابو وهیب بن عمرو صیرفی کوفی )، از عاقلان دیوانه نما در زمان هارون الرشید که هارون و خلفای دیگر از او تقاضای موعظه می کردند
جملاتی از کلمه بهلول
کرد هارون قصد میل سایه دار گشت بهلول از دگر سوی آشکار
محو گردان ای خدا بهلول را وارهان از خویشتن این گول را
بود بهلول از شراب عشق مست بر سر راهی مگر بر پل نشست