تنگه به باریکه یا آبراههای اطلاق میشود که دو دریا یا به طور دقیقتر، دو پهنه آبی را به یکدیگر متصل میسازد. این نوع آبراهه یکی از ویژگیهای مهم زمینشناسی در نواحی ساحلی به شمار میرود. دلایل متعددی برای ایجاد تنگهها وجود دارد. این ویژگیهای زمینشناسی معمولاً ناشی از جابجاییهای صفحات تکتونیکی در پوسته زمین هستند. جابجایی پوسته زمین میتواند منجر به ترکخوردگی و ایجاد گسل شود. اگر در نزدیکی ناحیه ترکخورده، آبهای سطحی وجود داشته باشد، این آبها به سمت ناحیه آسیبدیده حرکت کرده و یک آبراهه ایجاد میکنند. این آبراهه به نام تنگه شناخته میشود. جبلالطارق، نمونهای است که به واسطه فعالیتهای تکتونیکی شکل گرفته و دریای مدیترانه را به اقیانوس اطلس متصل میکند. یکی از عوامل ایجاد آن ها، سرریز آب از دریاچههای بزرگ به نواحی پست و کم ارتفاع، به ویژه در باریکههای خشکی است. باریکه خشکی به ناحیهای اطلاق میشود که دو خشکی بزرگ را به هم متصل میکند و در دو طرف آن، پهنههای آبی قرار دارند. با گذشت زمان، این پهنهها به تدریج باعث فرسایش باریکه خشکی میشوند و آب به روی آن سرریز میکند. در نتیجه، در ناحیهای که آب سرریز میشود، تنگهای شکل میگیرد.

تنگه
لغت نامه دهخدا
تنگه. [ ت َ گ َ /گ ِ ] ( اِ ) مقداری از زر و پول به اصطلاح هر جایی. ( برهان ). زر و سیم و مس مسکوک و رایج و پول نقد. تنکه.( ناظم الاطباء ). نوعی از نقدینه رایج هندوستان و آن دو فلوس باشد و در برهان... و صاحب تاریخ فرشته در ذکر سلطان علاءالدین خلبجی می نگارد که در آن عصر تکتوله، طلا و نقره مسکوک را می گفتند و تنگه نقره پنجاه جیتل مس را می خواندند و مقدار وزن آن معلوم نیست و از افواه شنیده شد که دو توله ربع کم بود و من آن وقت چهل سیر بود و هر سیر بیست وچهار توله. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). مقداری از زر و سیم. مقداری پول. قطعه کوچک از طلا و نقره.
فرهنگ معین
(تَ گِ ) (اِمر. ) شاخه ای از دریا واقع بین دو خشکی که دو دریا را به هم می پیوندد.
فرهنگ عمید
شعبه ای از دریا بین دو خشکی که دو دریا را به هم مربوط می سازد، بغاز، باب.
فرهنگ فارسی
( اسم )۱- مقداری از زر و سیممقداری پول. ۲ - قطعه ای کوچک از طلا و نقره.
دهی از دهستان لاویج است که در بخش نور شهرستان آمل واقع است ٠
فرهنگستان زبان و ادب
{strait} [جغرافیا، زمین شناسی] آبراهۀ باریکی که دو تودۀ بزرگ آب را به هم متصل می کند

جملاتی از کلمه تنگه
جزیره ست با آبهای روان نشستنگهی از در خسروان
تنگتر زین دهان فراخ ولیک نه همه تنگها شکر باشد
زر پیش تو هیچ است ولی در کف ما نه تنگه برابر نه افلاک بود