تحقیق

در لغت به معنای تأیید و درست دانستن، رسیدن به عمق مطلب و دستیابی به واقعیت چیزی است. همچنین به معنای بررسی و وارسی نیز به کار می‌رود. در فلسفه و عرفان، واژه محقق به معنای سخن درست و استوار است. علاوه بر این اصطلاح، اصطلاح تحقق نیز وجود دارد. در فلسفه، تحقیق به معنای شناختی به مقام اثبات مربوط می‌شود، در حالی که تحقق دارای معنای وجودشناختی است و به مقام ثبوت اشاره دارد. این دو مقام در فلسفه از یکدیگر تفکیک شده‌اند، به همین دلیل تحقیق با تحقق متمایز است. اما در عرفان، این دو مفهوم به یکدیگر مرتبط هستند و به همین دلیل در متون عرفانی تفکیک خاصی بین تحقیق و تحقق وجود ندارد. در فلسفه، منطق و در میان اهل علم، این واژه به معنای اثبات یک مسئله با دلایل آن است. مسئله یا مسائل یکی از اجزای سه‌گانه علوم، به همراه موضوع و مبادی، به شمار می‌روند و شامل قضایایی هستند که در هر علم مورد بحث قرار می‌گیرند. هدف این علوم، اثبات برهانی محمولات برای موضوعات آن قضایا است. ابن سینا بیان می‌کند که این واژه به این معنا نیازمند شناخت مفردات مسئله است. همچنین، خواجه نصیرالدین طوسی نیز تحقیق را به معنای اثبات می‌داند.

لغت نامه دهخدا

تحقیق. [ ت َ ] ( ع مص ) حقیقت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || درست کردن. ( دهار ).درست و راست کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || رسیدگی و وارسی کردن. ( ناظم الاطباء ). به کنه مطلب رسیدن و واقع چیزی را بدست آوردن.( فرهنگ نظام ). || بدانستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). درست بدانستن. ( دهار ). بدانستن و تصدیق کردن قولی را. ( منتهی الارب ). تصدیق کردن قول یا گمانی را. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ): 
تحقیق سخنگوی نخیزد ز سخن دزد
کف بر سر بحر آیدپیدا نه به پایاب.خاقانی.این شرط مهربانی و تحقیق دوستی است 
کز بهر دوستان بری از دشمنان جفا.سعدی. || واجب کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). واجب کردن و تأکید و اثبات کردن چیزی را. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). اثبات المسئلة بدلیلها. ( تعریفات ). در عرف اهل علم، اثبات مسأله به دلیل است، چنانکه تدقیق اثبات دلیل است به دلیل. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) ( از فرهنگ نظام ). || تحقق بخشیدن. برآوردن. روا کردن: سلطان ایشان را با تحقیق امانی و انجاز مباغی و تشریفات گرانمایه پادشاهانه بازگردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 335 ). || تعمق کردن در علوم و ادبیات: با او مناظره کرد، لفظ او را بر محک امتحان عیاری نیافت و سخن او را در تحقیق اعتباری ندید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 400 ). || در نزد قراء،اعطاء حق هر حرفی است بدان. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || در نزد صوفیه، ظهور حق است در صور اسماء الهی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اِمص، اِ ) حکمت و عرفان: 
نه تحقیق گفت و نه وعظ و نه زهد
که حرفی ندانست از آن عنصری. خاقانی.گشادند از درون جان در تحقیق سعدی را
چو اندر قفل گردون زد کلید صبح دندانه.سعدی.- از روی تحقیق؛ براستی. بدون تردید و شک. بی گمان. به تحقیق: 
نه مرد است آن به نزدیک خردمند
که با پیل دمان پیکارجوید
بلی مرد آن کس است از روی تحقیق 
که چون خشم آیدش باطل نگوید.سعدی ( گلستان ).- اهل تحقیق؛ فیلسوفان و مجتهدین. ( ناظم الاطباء ). اهل حقیقت و راستی و درستی. مردمی که جویای حقیقت و راستی باشند. فرزانگان و آزادگان. اهل حکمت و عرفان: تا به حلقه اهل تحقیق درآمد. ( گلستان ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - درست کردن. ۲ - درستی امری را بررسی کردن.

فرهنگ عمید

۱. پژوهش.
۲. (اسم ) جزوه، دفتر و مانند این ها که چگونگی و مراحل انجام و نتیجه پژوهش در آن نوشته می شود.
۳. بازجویی کردن، کسب اطلاع کردن.
۴. [قدیمی] راستی، درستی.
۵. [قدیمی] حقیقت جویی، حکمت.

فرهنگ فارسی

حقیقت پیداکردن، بحقیقت پیوستن، راست ودرست شدن، به حقیقت امری رسیدگی کردن، رسیدگی وبازجویی
۱-( مصدر )درست کردن رسیدن بر رسیدن پژوهیدن. ۲- ( اسم ) پژوهش رسیدگی. بررسی مطالعه. ۳- حقیقت واقعیت. جمع: تحقیقات.

جملاتی از کلمه تحقیق

همه ذات تو دید اینجای تحقیق در آخر شد فنا و یافت توفیق
چنان عاشق شده اینجا بتحقیق که میبخشد ترا اسرار توفیق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم